دهه چهل، ده پنجاه، نودویکی، نودوسهای، نودوپنجی؛ به این ترکیب نگاه کنید. به ما متولدین سالهای پنجاه میگفتند دهه پنجاهیها». فاصله میاننسلی یک دهه بود. بعدتر در ابتدای دهه هشتاد، جامعهشناسان اعلام کردند به دلیل سیر سریع تحولات، فاصله میاننسلی به نصف کاهش پیدا کرده و احتمالا حالا با وجود شبکههای اجتماعی، گسترش و توسعه اینترنت به همه نقاط جهان این فاصله بیننسلی به دو تا سه سال کاهش پیدا کرده است.
پمپ وکیوم چیست؟
اما زبانمان نمیچرخد که بگوییم دهه نودی، دهه نودوسهای! دیگر اصلا دههای در کار نیست. باید با تفکر فاصله میاننسلی دههای خداحافظی کرد. نسل جدید که ممات و حیاتش به اینترنت وصل است، با هر آپدیتی، خودش هم آپدیت، بهروزتر و تغییر میکند. گویی فاصله بیننسلی گره خورده به هر آیفونی که اپل وارد بازار میکند؛ اپل ۲۰۱۹ نسل انسان ۲۰۱۹، انسان ۲۰۲۰ و… این تغییر بزرگ و بهتر است بگویم شگرف، فقط به فاصله بیننسلی آدمها خلاصه نمیشود؛ فرهنگ، ت و اقتصاد را هم شامل میشود.
وکیوم آبی چیست؟
اجازه بدهید وارد اقتصاد سنتی ایران نشوم که اوضاع دردناک است. اگر میگوییم فاصله بیننسلی از دهه به سال رسیده، در حوزه تکنولوژی این تغییرات به لحظه رسیده، در هر ثانیه هزاران یا شاید بهتر است بگوییم میلیونها وبسایت و اپلیکیشن بهروزرسانی میشوند. با این تفکر باید تقسیمبندی جدیدی را در ایستم استارتاپی ایران بهوجود بیاوریم. ما از دیجیکالا و کافهبازار و بهعنوان اولین استارتاپهای ایران یاد میکنیم؛ اولینهایی که بعدتر تعدادشان بیشتر هم شد؛ اسنپ، تپسی، آپارات، علیبابا، فلایتیو، دیوار،مستر بلیط،شیپور، تخفیفان، اسنپفود، چیلیوری و… با این تفکر همه استارتاپهایی که در بالا نام بردم و نبردم را از این پس باید استارتاپهای سنتی بنامیم.
تعمیر پمپ وکیوم روتاری روغنی چیست؟
اگر این کار را نکنیم، نسل جدید ما متوجه تغییرات جهانی در داخل ایران نخواهد شد و همچنان در این اندیشه است که دیجیکالا یا اسنپ راه بیندازد در حالی که باید بداند این کسبوکارها سنتی هستند و دیگر قدیمی شدهاند. سنتی یا قدیمیبودن به معنای پایان دورهشان یا ناکارآمدیشان نیست. قدمت برخی شرکتهای خارجی یا ایرانی سنتی به یک یا نیمقرن میرسد، همچنان رهبر بازار هستند و میلیونها مشتری هم دارند. اما با شاقول و خطکش تکنولوژی، دیگر قدیمی و سنتی هستند. ما بیش از یک دیجیکالا، کافهبازار و… بهعنوان رهبر بازار خودش نخواهیم داشت. پس رفتن به سمت ایجاد کسبوکارهای سنتی استارتاپی، قدم گذاشتن در یک مسیر سنتی است.
نسل جدید استارتاپهای ایرانی چیست؟ یا چه نوع کسبوکارهایی هستند؟ نسل جدید استارتاپهای جهان و به تبع آن ایران از دل هوش مصنوعی، اینترنت اشیاء، بلاکچین، بیگدیتا و رمزارزها بیرون خواهد آمد. آنچه باید بدانیم و شعفانگیز است، نسل جدید استارتاپها در مقیاس مالیشان قابل مقایسه با اشل مالی و ارزش استارتاپهای سنتی نیستند. اگر امروز عدهای در ایران مشغول چرتکهانداختن هستند که استارتاپهای خیلی بزرگ ایران یک میلیارد دلار میارزند یا نه؟ در آیندهای نزدیک چرتکههایشان به تعداد کافی صفر برای محاسبه نخواهد داشت.
ما با یک تغییر و پارادایم بزرگ مواجه هستیم؛ بازهم گذر از سنت به مدرنیته ایرانی. باید به سرعت این پارادایم را درک و هضم کنیم. در طول تاریخ میزان عقبافتادگی کشور ما بستگی کامل به مدت زمان درک و هضم این پارادایم داشته است. در مقاطع مختلف با ورود هر تکنولوژی و تفکر جدید، مدتزمان پذیرش آنقدر طولانی شده که تکنولوژی جدیدتری آمده و قبلی سنتیشده و این چرخه کند و معیوب ما را از دنیا عقب انداخته است.
حرف آخر: ما دو نوع استارتاپ در ایران داریم
۱- استارتاپهای سنتی» که در بالا اسامی برخی از آنها آمد و برخی را به دلیل کمبود جا ننوشتم. شما در ذهنتان به این لیست؛ دیگر اسامی شرکتهای استارتاپی را اضافه کنید.
۲- استارتاپهای مدرن» که در بستر هوش مصنوعی، اینترنت اشیاء، بلاکچین، بیگدیتا، رمزارزها و تکنولوژیهای دیگری که در راه است، شکل خواهند گرفت.
نیروهای انسانی و فعالان استارتاپی نیز در ایستم به دو گروه تقسیم خواهند شد؛ سنتیکارها که در استارتاپهای سنتی مشغول به کارند و نیروهایی که در استارتاپهای مدرن فعالیت می کنند. اگر تا دیروز میگفتیم ما استارتاپی هستیم و با کسبوکارهای سنتی اقتصاد ایران فرق داریم، برای رشد و توسعه ایستم ناگزیریم این تفاوت را منتقل کنیم به داخل ایستم استارتاپی ایران :سنتیها» و مدرنها».
بیش از 6 ماه از راه اندازی سرویس الوپست توسط مجموعه الوپیک میگذرد و رقم های جا به جا شده در این بازار انگار باز اسنپ رو سر طمع انداخته برای ورود به این بازار.
بهتره کمی به گذشته رجوع کنیم، به زمانی که اسنپ با پروژه اسنپ باکس خواست وارد دنیای الوپیک بشه اما بی شک اسنپ در این بازار طعم شکست رو چشید همونجوری که الوپیک در بازار تاکسی های آنلاین با شکست مواجه شد.
بیشتر بخوانید: برش لیزر چیست؟
اما این بار باز اسنپ میخواد پاش رو در بازاری بذاره که ذاتا با حمل و نقل توسط پیک موتوری گره خورده و جنس جا به جایی بسته بیشتر به با برند الوپیک به ذهن کاربر تداعی میشه تا با اسنپ باکس.
به نظر خوانندگان مجله btop.ir احتمال شکست مجدد اسنپ در این بازار در برابر الوپیک بسیار زیاد خواهد بود و حتی پیشبینی ها حاکی از دوام کمتر از 6 ماهه سرویس اسنپ پست هست.
باید قبول کنیم که اسنپ یکه دار بازار تاکسی های آنلاین و تپسی یکه تاز خلق سرویس های بی کاربرد و الوپیک یکه تاز بازار پیک موتوری هست
ریبرند تپسی: خوب یا بد؟
تپسی اخیرا یه ریبرند انجام داده که احتمال زیاد دیدینش! نقدهای منفیای که این ریبرندینگ دریافت کرده خیلی زیاد بوده و خیلیها مسخرش میکنن! من احسان، طراح هویت بصری هستم و قصد دارم از دید کارشناسی بررسی کنم که آیا این ریبرند واقعا به اندازه لوگوش بد هست یا نه؟
بیشتر بخوانید: برش لیزر چدن چیست؟
لوگو
بحث برانگیز ترین بخش هویت جدید، لوگو بوده. دوتا مستطیل نارنجی که یکی از دیگری بلند تره و "قراره" نشون دهنده خطوط بین خیابون و حرف تـ» فارسی باشه!
یه سرویس امتیازدهی به لوگو وجود داره به نام LogoRank که با استفاده از هوش مصنوعی به لوگوها امتیاز میده. لوگوی تپسی رو بهش دادم و بهش امتیاز 62 از 100 رو داد. با این نمرات نمیشه یک تست رو قبول شد! اما چون این سنجش توسط هوش مصنوعی انجام شد، خودم هم دست به کار شدم و پنج تا معیار اصلی یک لوگوی خوب رو بررسی کردم.
بیشتر بخوانید: برش لیزر استیل چیست؟
سادگی: خب، آره سادست ولی شاید بیش از حد ساده! من در نگاه اول یاد وایرفریم های لودینگ سایت افتادم و منتظر بودم لوگوی اصلی لود شه.
به یاد موندنی: آره، قطعا به لطف سادگی به یاد موندنی هم خواهد بود.
باورش سخته اما کمتر طراحی جرأت ارائه لوگویی به این سادگی رو داره. همین موضوع این طرح رو خاص میکنه.
باورش سخته اما کمتر طراحی جرأت ارائه لوگویی به این سادگی رو داره. همین موضوع این طرح رو خاص میکنه.
عدم وابستگی به زمان: نه، فکر نمیکنم. احتمالا چند سال بعد دوباره ریبرند میشه.
تطبیق پذیر: آره، از این بابت مشکلی نداره.
مرتبط: برای من که بیشتر شبیه آیکن منوی همبرگریه تا لوگوی تاکسی اینترنتی.
نمیتونم به ساده بودن این لوگو خرده بگیرم چون من هم لوگوهایی [تقریباً] به همین سادگی طراحی کردم. همونطور که قبلا هم اشاره کردم، کمتر کسی جرأت این کار رو داره و همین باعث میشه این لوگو خاص باشه. از طرفی مفاهیمی که باید از لوگو برداشت بشه، توی طرح دیده نمیشه. شاید اصلاً هیچ مفهومی از این لوگو برداشت نشه و همین میتونه به تنهایی باعث شکست خوردن یه لوگو بشه.
استراتژی!
اسنپ
خب، اینجا جاییه که میبینیم عمق فاجعه بیشتر از تصوره! رقیب اصلی تپسی، اسنپ مدتی پیش ریبرند انجام داد. این ریبرند برای اسنپ لازم بود چون اسنپ از زبان طراحی قدیمی استفاده میکرد و تونست با استفاده از المانهای مدرن و ترندهای طراحی، شخصیت خودش به عنوان یه برند مردمی رو تثبیت کنه. (و اینکه لوگوی قبلیشون هم کپی بود!) اسنپ مثل شخصی بود که شلوار جین و تیشرت میپوشید و حالا همون لباسها رو با رنگ شادتری میپوشه.
تپسی
از طرف دیگه تپسی از اول کار به عنوان یه برند های-کلاس و باکیفیت شناخته شده بود. شخصی که ارتباطات حرفهای داره، به کیفیت خیلی اهمیت میده و کت شلوار میپوشه! اما تپسی با این ریبرند کت و شلوارش رو در آورد و شلوار سفید و پیراهن نارنجی کژوال به تن کرد. قطعا وقتی وارد جمع دوستان و آشناها میشه، همه از این تغییر تعجب میکنن!
هدف تپسی از این کار چی بود؟
دو حالت بیشتر نداره. یا این ریبرند یک اقدام شتابزده برای عقب نموندن از اسنپ در دنبال کردن ترندها بوده، و یا این که تپسی با این کار سعی کرده بخشی از بازاری که در اختیار اسنپ بوده رو تصاحب کنه. یحتمل به این دلیل که تعداد مشتریاش کمتر از اسنپ بوده. مشتری هایی که اتفاقاً خیلی وفادارتر از مشتریان اسنپ بودند!
در هر صورت از نظر استراتژیک معایب این ریبرند بیشتر از مزایای اون به نظر میرسه و ممکنه هزینههای خیلی زیادی به تپسی تحمیل کنه. برندی که انتخاب حرفهای ها و افرادی بود که به کیفیت اهمیت میدادن، با تقلید از اسنپ ممکنه به زودی مشتریهای قبلی خودش رو هم از دست بده!
برخی اوقات، یک مالک محصول خوب، عاشق محصول خود می شود. و از این گذشته، برای تحقق کامل محصول اغلب باید شما بزرگترین حامی آن باشید.
اما مهم نیست که چقدر نسبت به محصول خود علاقه مند هستید، باید مراقب باشید که محصول خود را با تجارت خود اشتباه نگیرید.
بیایید لحظه ای تفاوت این دو را درک کنیم.
درک مدل کسب و کار شما
به عبارت ساده، کسب و کار شما یا به طور مشخص تر مدل کسب و کار شما وسیله ای برای درآمدزایی است که برای موفقیت کسب و کارتان لازم دارید. حداقل، مدل کسب و کار شما مشکلی را که سعی در حل آن دارید، چگونگی حل آن و چرایی حل آن برای شرکت شما سودمند خواهد بود توصیف می کند. برای درک بهتر این موضوع، اجازه دهید مثالی بزنیم.
تصور کنید که مشغول فروش مجدد کتابهای درسی استفاده شده برای دانشجویان دانشگاه هستید. برای این کار، شما قصد دارید در پایان هر ترم کتابهای درسی استفاده شده را از دانشجویان خریداری کنید، آن کتاب های درسی را در طول ترم ذخیره کنید و سپس همان کتاب های درسی را با نشانه 20٪ تخفیف در ترم بعدی به گروه جدیدی از دانشجویان بفروشید.
این رویکرد جوهره مدل تجاری شماست.
یافتن محصول خود
اما خوانندگان حیرت انگیز متوجه یک جور چشم پوشی از مدل فوق می شوند: با وجود اینکه یک مدل تجاری کاملاً کامل است، هیچ اشارهای در مورد یک محصول وجود ندارد. دلیل این امر این است که محصولی که این مدل را پیاده سازی می کند با آن مدل متمایز است.
بیایید در نظر بگیریم که چه نوع از محصولات ممکن است این مدل را فعال کند. یک محصول ممکن است یک برنامه تلفن همراه با یک بارکد خوان باشد. یک فروشنده آینده نگر ممکن است از آن برنامه برای اسکن بارکد کتاب درسی خود استفاده کند و فوراً یک پیشنهاد خرید از فروشگاه شما دریافت کند. از طرف دیگر، یک خریدار آینده نگر ممکن است از همین برنامه استفاده کند تا بارکد کتاب های مورد نیاز برای کلاس های آینده خود را اسکن کند تا در دسترس بودن و قیمت آن کتاب ها از فروشگاه شما را بررسی کند. اما یک برنامه تلفن همراه تنها یک محصول ممکن است که ممکن است این مدل تجاری را فعال کند.
محصول احتمالی دیگر ممکن است ایده یک برنامه موبایل را به نفع یک برنامه وب ساده کنار بگذارد. فروشندگان احتمالی ممکن است ISBN کتاب خود را وارد این برنامه کنند تا یک پیشنهاد خرید را دریافت کنند در حالی که خریداران آینده نگر می توانند با استفاده از نام نویسنده یا عنوان کتاب، موجودی آنلاین فروشگاه شما را به راحتی جستجو کنند.
هر محصول مزایا و معایب خاص خود را دارد. به عنوان مثال، برنامه تلفن همراه ممکن است برای پایه کاربر شما مهمتر باشد و منجر به افزایش تعامل کاربر و در نهایت فروش بیشتر شود. از طرف دیگر ، برنامه وب ممکن است از نظر اقتصادی و اقتصادی صرفه اقتصادی بیشتری داشته باشد و منجر به فروش کلی کمتر شود اما حاشیه بالاتری برای فروش آن باشد.
اما علیرغم تفاوت های آنها، آنچه این دو محصول مشترک هستند این است که یا مدل تجاری را که قبلاً توضیح داده شد کاملاً فعال می کند. بنابراین چگونه می دانید کدام محصول مناسب برای تجارت شما است؟
محصول مناسب در زمان مناسب
محصول مناسب برای مدل تجاری شما به عوامل زیادی بستگی دارد. به عنوان مثال، درک اینکه چقدر بازار رقابتی است که شما در حال حرکت هستید ممکن است بر چقدر اهمیت UX برای محصول شما تأثیر بگذارد. یا، محدودیتهای مالی شرکت شما ممکن است بر میزان سرمایه شما در ابتدا بتواند روی محصول خود هزینه کند. هر کدام از عوامل ممکن است در تجارت شما نقش داشته باشد، این عوامل تأثیر می گذارد که کدام محصول انتخاب مناسبی برای تحقق مدل تجاری شما است.
بیشتر بخوانید: ترانسمیتر فشار چیست؟
اما درک این نکته نیز مهم است که احتمالاً انتخاب صحیح محصول برای تجارت شما با گذشت زمان تغییر می کند. به عنوان مثال، شغلی که به پول نقد اشراف دارد ممکن است در ابتدا با استفاده از محصولی که فاقد مجوز اما ارزان تر باشد، وارد بازار شود.
بیشتر بخوانید: فشار شکن چیست؟
با این حال، در آینده، همین کسب و کار ممکن است تصمیم بگیرد که یک بار درآمد آن کسب و کار به اندازه کافی پایدار باشد تا بتواند برای توسعه آن نسخه، محصول را جایگزین آن کند. با این حال، در هر دو صورت، محصول خاصی که توسعه دهندگان مشاغل از مدل تجاری واقعی که محصول را قادر می سازد متمایز است.
یادگیری دوباره دوست داشتن
ویژگی بارز یک مدیر محصول موفق، عشق عمیق به محصول اش است. با این وجود محصولی که امروز عاشق آن هستید ممکن است مناسب فردای تجارت شما نباشد.
بیشتر بخوانید: اکچویتور چیست؟
بنابراین، به عنوان یک مدیر محصول موفق، باید یاد بگیرید که محصول خود را دوست داشته باشید، اما مراقب باشید که عاشق محصولتان نشوید. از آنجا که محصولات ممکن است بیایند و بروند، تجارت شما باید همان چیزی باشد که واقعاً دوام دارد.
سلام
واقعیت این هست که الان اگر سری به کتاب فروشی های شهر بزنید و یا اینکه برید و تو اپلیکیشین وکیوم آبی پمپ وکیوم هایی مثل فیدیبو و طاقچه و اینها سرچ کنید می تونید ببینید که کتابهای زیادی در رابطه با موفقیت و پولدار شدن و اینها نوشته شده اند که البته خیلی هم جواب نمی ده. یعنی اینکه این نوشته ها بیشتر برای ترغیب مردم به خرید کتاب های مختلف شون برای کسب درآمد خودشون هست تا شما! البته این رو هم بگن که بعضی نکات این کتابها هم جالب هست و می تونه کاربردی باشه.
خلاصه اینکه من کتاب های مختلف زیادی در این زمینه پمپ وکیوم آبی مطالعه کردم و کارهای زیادی در این زمینه انجام دادم و دربعضی و چه بسا بسیاریشون شکست خوردم. دلایل زیادی برای این موضوعات دارم که سعی می کنم اونها رو براتون اینجا و یا در پست های مختلف در آینده بنویسم. ولی موضوعی که الان می خوام بگن که موارد مهمی هست که شاید در ظاهر خیلی ساده باشند ولی خیلی مهم برای پیشرفت کسب و کارتون هست. زیاد کشش نمی دم و مستقیم می رم سر اصل مطلب:
هر وقت خواستید که یک کسب و کاری رو شروع کنید تعمیر پمپ وکیوم روغنی قبل از هر کاری سعی کنید بازارش رو بشناسید. همیجوری وارد یک بازار نشید، ندیده و نشناخته وارد یک کسب و کار شدن و صرفا بهخاطر جذابیت اون واردش شدن رسما خودکشی هست
قبل از اینکه کارتون رو در کسب و کارتون شروع کنید روش های بازاریابی و فروشش رو دقیق بررسی کنید. مثلا وقتی کی مغازه می زنید قبل از اینکه بخواهید دکورش رو درست کنید و یا اینکه انواع و اقسام استخدام های مختلف برای کارهای مختلف رو انجام بدید ببینید فروشش چطوری هست. یعنی برید جایی که مطمئینید که کف و پایه ایی از فروش رو داره. نیازی نیست اون اوایل همه ی کارها رو براساس اصول و سیتمی انجام بدید. حتی اگر شده تنها خودتون کار رو بچرخونید بعد از اینکه دیدید بازارتون خوب شد شروع کنید یواش یواش استخدام کنید. یا مثلا وقتی یک سایت فروش و یا خدماتی زدید قبل از اینکه بخواهید بدید براتون طراحی خفن سایت رو انجام بدن با یک قالب ساده و ارزان کارتون رو انجام بدید. کاری که من در فردامارکت کردم.خیلی نرید تو ظاهر، اصل موضوع فروش هست، وقتی فروش باشه همه چیز رو می شه بعدا حلش کرد. این موضوع می تونه اینجوری هم بیان بشه که حتی در صورتی که فروش اولیه نداشته باشید ولی روش هایی داشته باشید که می دونید 100 درصد برای افزایش فروشتون کمکتون می کنه بازهم می تونید کمی هزینه کنید. مثلا اگر سایتتون رو مطمئنید با سئو کردن فروشش بالا می ره می تونید سئوکار استخدام کنید یا اینکه با شرکتی قرارداد ببندید و بعد کارهای دیگه رو انجام بدید.
تو هر تجارتی که هستید تبلیغاتتون رو در محلی بکار ببرید بیشترین مخاطبین پمپ وکیوم شما رو داره. یعنی همینجوری نرید کلی هزینه کنید و درجاهایی خیلی پر ترافیک تبلیغ کنید و پولتون رو هدر بدید. هر شلوغی به درد شما نمی خوره!
همین موضوع تبلیغات در مورد محل کارتون هم هست. بردی جایی مغازه بزنید و کارتون رو شروع کنید که شلوغ ترین و هدف مند ترین مکان برای خدمات و یا محصولات شماست. به این ترتیب همه ی ترافیک شما هدفمند خواهد شد. عیبی نداره بگذارید همسایه هاتون از دستتون شاکی بشن! درآمد بالا نیاز به رقابت دارد و اگر درآمد پایین می خواهید می تونید برید یک جای دور دست و با فروش پایین و درآمد پایین بدون رقابت زندگی تون رو بکنید! انتخاب با خودتون هست
اینها موارد اولیه و پایه برای شروع یک کسب و کار موفق بود. در پست های بعدی در زمینه های دیگر مربوط به کسب وکارها که البته بیشترش تجربه ی شخصی خودم هست صحبت می کنیم. لطفا نظر یادتون نره تا ماهم از اطلاعات شما استفاده کنیم.
توی دو قسمت قبلی این سری از نوشتهها، با اهمیت بهینهسازی جستجوی داخلی و فرصت بینظیری که برای افزایش درآمد و سودآوری در اختیار کسبوکارهای آنلاین قرار میده آشنا شدیم، و یادگرفتیم شیر برقی که چطور به کمک گوگل آنالیتیکز، دادهها و اطلاعات ارزشمند مربوط به جستجوی داخلی سایتمون رو جمعآوری کنیم تا بتونیم توی برنامههای بازاریابی خودمون ازشون استفاده کنیم.
راهکارها و روشهای متعددی در رابطه با نحوه بهینهسازی جستجوی داخلی فشار شکن وجود داره، که بعضیاشون خیلی ساده و کمهزینه هستن و بعضیا یه کم پیچیدهتر. ما الان میخوایم با هم ۳ تا راهکار ساده و عملی رو برای بهینهسازی و استفاده بهتر از جستجوی داخلی سایت یا اپلیکیشنمون بررسی کنیم، و برای هر کدوم از این راهکارها یه مثال از دنیای واقعی رو با هم ببینیم.
۱- بر روی باکس جستجوی داخلی سایت یا اپلیکیشن ترانسمیتر فشار تاکید بیشتری بکنید
همونطور که توی نوشتههای قبلی دیدیم، تحقیقات نشون داده که نرخ تبدیل و میانگین درآمد حاصله از کاربرا و مشتریایی که از جستجوی داخلی سایت استفاده میکنن، در مقایسه با کاربرایی که از جستجوی داخلی استفاده نمیکنن خیلی بیشتره! پس اگه بخش قابل توجهی از درآمد فروشگاه اینترنتی ما از سرچ داخلی سایت و اپلیکیشنمون سرچشمه میگیره، باید کاری کنیم که کاربر راحتتر بتونه که باکس جستجوی داخلی رو پیدا کنه.
این دقیقا همون کاریه که چند سال پیش، جیسون دوپوس، مدیر بازاریابی فروشگاه آنلاین لوازم دکوریِ بلک فورست انجام داد، و باعث افزایش ۳۴ درصدی نرخ تبدیل و افزایش ۸۴ درصدی درآمد این سایت شد!
قبل از اعمال تغییرات
قبل از اعمال تغییرات
بعد از اعمال تغییرات
بعد از اعمال تغییرات
همینطور که توی تصویرهای بالا میتونید ببینید، مدیرای این اکچویتور فروشگاه اینترنتی چهار تغییر ساده رو بر روی باکس جستجوی داخلی سایتشون اعمال کردن، تا تاکید بیشتری روی اون بکنن و بیشتر از قبل توجه بازدیدکنندهها رو به سمتش جلب کنن:
اندازه پیکسلی باکس جستجوی داخلی رو ۷۲٪ بیشتر کردن.
باکس جستجوی داخلی رو به وسط صفحه انتقال دادن.
متن دکمه جستجو را از برو» به پیدا کن» تغییر دادن.
باکس جستجوی داخلی رو رنگی کردن.
همین چهارتا تغییر ساده، باعث شدن که نرخ تبدیل کلی این فروشگاه اینترنتی کوچک ۳۴٪ افزایش پیدا کنه، و درآمدش ۸۴٪ بیشتر بشه!
الان چند سالی از این داستان میگذره، باکس جستجوی فروشگاه بلک فورست حتی بزرگتر از قبل شده، یه متن توضیحی (placeholder) بهش اضافه شده، و هدر سایت بازطراحی شده تا تاکید بیشتری روی جستجوی داخلی سایت بکنه (تصویر پایین).
طراحی کنونی فروشگاه بلک فورست، و بهبود بیشتر باکس جستجو
طراحی کنونی فروشگاه بلک فورست، و بهبود بیشتر باکس جستجو
۲. محصولاتی را که نمیخواهید نمایش داده شوند حذف کنید، و نتایج جستجو را بهبود دهید
فرض کنید که مشغول بررسی گزارش مربوط به دادههای جستجوی داخلی سایتمون توی سه ماه گذشته هستیم، که متوجه میشیم محصول الف» که بیشترین تعداد جستجو رو به خودش اختصاص داده، نرخ خروجی معادل ۳۴.۶٪ داره ( یعنی ۳۴ درصد از کاربرایی که این محصول رو توی سایت ما جستجو کردن، بلافاصله بعد از جستجو از سایت خارج شدن ) و ۱۲.۹٪ از کاربرا بعد از جستجوی این محصول، عبارتی رو که جستجو کردن تغییر دادن و اون رو اصلاح کردن. معنی این اطلاعات دقیقا چیه؟
معنی این آمار و ارقام اینه که بیشتر از یک سوم کاربرایی که توی سایت ما دنبال محصول الف» میگشتن، نتونستن چیزی رو که دنبالش هستن پیدا کنن و سایت ما رو ترک کردن. علت این مسئله میتونه این باشه که شما دیگه این محصول رو عرضه نمیکنید، موجودی انبارتون تموم شده، و یا مشتریا به دنبال برندی از اون محصول بودن که شما توی فروشگاهتون نداشتید.
وقتی که جستجوی کاربر در بین محصولات سایت شما نتیجهای نداره، بهتره به جای اینکه پیغام نتیجهای یافت نشد» رو بهش نمایش بدید، کاربر رو به صفحه محصولات مشابه» هدایت کنید ( مخصوصا برای فروشگاههای کوچک ) و یا اگه فعلا از اون محصول توی انبار موجودی ندارید اما قصد دارید که دوباره اون رو به فهرست محصولاتتون اضافه کنید، گزینه موقتا موجودی به اتمام رسیده است» رو به کاربر نشون بدید و اطلاعات تماسش رو بگیرید، تا همین که اون محصول رو مجددا به فروشگاهتون اضافه کردید به کاربرتون خبر بدید.
برای اینکه تعداد کاربرایی که عبارتی رو که جستجو کردن تغییر میدن و اون رو اصلاح میکنن کاهش بدید، باید سعی کنید تا نتایج مرتبطتری رو به اونها نمایش بدید. برای اینکه رایجترین عبارات اصلاح شده توسط کاربراتون رو ببینید، میتونید سراغ گزارش گوگل آنالیتیکز برید و گزینه "Refined Keyword" رو انتخاب کنید.
تو برخی از موارد، برای بهبود نتایج جستجو کافیه که تگهای محصولاتتون رو بهتر کنید، و محصولاتی رو که دیگه نمیخواید اونها رو توی فروشگاهتون عرضه کنید حذف کنید تا توی نتایج جستجو به کاربر نمایش داده نشن.
بسته به اندازه فروشگاهتون، و تعداد و تنوع محصولاتتون، ممکنه که بخواید برای بهبود نتایج جستجوی سایتتون از نرمافزارهای اپن سورسی مثل الستیک سرچ و یا سرویسهای SaaS مثل سرویس نگاره استفاده کنید.
تو یک مطالعه موردی، فروشگاه فوت اسمارت با صرف کردن یک هفته وقت و بررسی عبارات جستجو شدهای که عملکرد ضعیفی داشتن و بهبود دادن اونها، موفق شد که نرخ تبدیل بازدیدکنندههای سایتش رو ۸۲٪ افزایش بده.
با بیش از ۵۰ هزار جستجوی داخلی ماهانه، فروشگاه فوت اسمارت با بهبود نرخ تبدیل جستجوی سایت موفق شد که درآمد سالیانه خودش رو چند میلیوندلار افزایش بده!
با بیش از ۵۰ هزار جستجوی داخلی ماهانه، فروشگاه فوت اسمارت با بهبود نرخ تبدیل جستجوی سایت موفق شد که درآمد سالیانه خودش رو چند میلیوندلار افزایش بده!
۳. سرچندایزینگ» یا نمایش بهتر محصولات با استفاده از دادههای مربوط به جستجو
استراتژی سرچندایزینگ یا استفاده از قابلیت جستجوی داخلی سایت برای مرچندایزینگ (نحوه نمایش محصولات به مشتریان و بازدیدکنندگان) چیزیه که خیلی کم ازش صحبت میشه، و از نظر من مهمترین مورد توی این سه تا راهکاره!
برای مثال، ببینید که فروشگاه تارگت چطور از این استراتژی استفاده کرده و یک دوربین حرفهایتر DSLR ( دوربین تک لنزی دیجیتال) را در کنار دوربینهای پوینت اند شوت با رنج قیمتی مشابه به کاربر نمایش داده.
ممکنه کاربری که قصد خرید دوربین رو داره، خرید یه دوربین DSLR (که قیمت بیشتری داره) رو تا این لحظه در نظر نگرفته باشه، اما با دیدن این دوربین در کنار گزینههای رایجتر ترغیب بشه که یه مقدار بیشتر هزینه کنه و این دوربین حرفهای رو بخره.
استفاده دیگهای که از این استراتژی میشه، فروش محصولات قدیمیتره که مدت زیادی تو انبار موندن (Clearance). با استفاده از این استراتژی برای فروش این محصولات قدیمیتر، انبار رو خالی میکنید تا جا برای سفارش محصولات جدیدتر و جذابتر باز بشه.
نمایش محصولات قدیمیتر که در انبار ماندهاند در ابتدای نتایج جستجو.
نمایش محصولات قدیمیتر که در انبار ماندهاند در ابتدای نتایج جستجو.
حتی بدون سفارشی سازی و دستکاری کردن نتایج جستجو، سرچندایزینگ این امکان رو به شما میده که گزینههای مختلفی رو در هنگام مشاهده نتایج در اختیار کاربر قرار بدین (مثل مرتبطترینها، تازهترینها، محبوبترینها و .) و امکان فیلتر کردن نتایج (مثلا بر اساس رنگ، سایز و .) رو براش فراهم کنید.
حتی فروشگاههای کوچیکی مثل BuyaKilt.com که تعداد محصولات زیادی ندارن، با اضافه کردن قابلیت فیلتر کردن نتایج به جستجوی سایتشون میتونن درآمدشون رو تا حد زیادی افزایش بدن (برای فروشگاه BuyaKilt این کار منجر به افزایش ۷۶ درصدی درآمد شد)!
فروشگاه BuyAKlilt با اضافه کردن امکان فیلتر کردن نتایج جستجو، درآمد خوش رو ۷۶٪ افزایش داد!
فروشگاه BuyAKlilt با اضافه کردن امکان فیلتر کردن نتایج جستجو، درآمد خوش رو ۷۶٪ افزایش داد!
وقتی این امکان رو برای کاربرانتون فراهم میکنید که نتایج جستجو رو به شکل موثرتری مرتب کنند، میتونید نرخ تبدیل و درآمد فروشگاه آنلاین خودتون رو به شکل قابل توجهی بیشتر کنید.
نتیجه گیری
فرصتها و راهکارهای خیلی بیشتری برای بهینهسازی جستجوی داخلی سایت وجود داره، و ما توی این سری نوشتهها فرصت پرداختن به همه این راهکارها رو نداشتیم، اما امیدواریم که با به کارگیری همین فرصتها و راهکارها بتونید درآمد و سوددهی کسب و کارتون رو افزایش بدید و به موفقیتهای بزرگتری دست پیدا کنید.
اگه این نوشته براتون مفید بوده، لطفا اون رو با دوستاتون به اشتراک بذارید و لایک رو هم فراموش نکنید :)
بازار پر رقابت و بازار کم رقابت ؟
رقابت
رقابت
از شما یک سؤال بسیار ساده میپرسم آیا کار کردن و راه اندازی و اداره کسبوکار در برش لیزر برنج بازار پر رقابت سخت تره و یا یک بازار کم رقابت؟
فکر میکنم جواب دادن به این سؤال بسیار ساده باشه طبیعتا همهی ما میدونیم که بازار پر رقابت به انرژی و وقت و سرمایهی بیشتری نیاز داره.
ما در رابطه با غیر ممکن بودن صبحت نمیکنیم بلکه میگیم کار کردن در بازاری که هزاران نفر در اون سهم دارن سخت تر هست.
توی کسبوکار ما تئوری اقیانوس آبی و اقیانوس قرمز رو داریم، این تئوری به برش لیزر استیل این معنی هست که ما اگر در بازار پر رقابت هستیم یعنی در اقیانوسی هستیم که پر از ه های دیگه مثل خودمون هست و بهمین دلیل هم اون اقیانوس پر از خونه (و بهش میگن اقیانوس قرمز) ، اما اگه ما توی بازاری باشیم که رقیب های کمتری داره اون اقیانوسی هست که آبیه.
هدف
هدف
به این ایده میگن نیچ مارکتینگ
البته در کنار آن میدونیم که بسیاری از مواقع همین رقیبان برش لیزر هستن که باعث پیشرفت ما میشن اما الآن بحث ما چیز دیگهایه پس لطفا اجازه بدید ادامه صحبتمون رو داشته باشیم.
سؤالی رو در ابتدا از شما پرسیدم برای این بود که به شما ترفند بسیار سادهای رو توضیح بدم اما منظورم از سادگی در فهم اون هست ولی در عمل (خب نیازی نیست که بترسید هر کسی میتونه به یه مقدار نظم فردی و استقامت در عمل این کار رو انجام بده) ایده اینه که ما اگر در بازاری مشغول به کار هستیم که تعداد افراد بسیار زیادی لطف کردن و رغیب ما شدن و یا ما رغیب اون ها شدیم، از پتانسیل بازار استفاده کنیم و بازار خودمون رو محدود تر و مشخص تر کنیم.
خب حالا بریم سراغ مثال اگه ما یک شرکت طراحی برش لیزر آلومینیوم سایت داشته باشیم مثل همه (فقط کافیه که توی گوگل سرچ کنید) اون وقته که ما یه شرکت طراحی سایت میزنیم و کلی پول میتونیم درمیاریم (شوخی کردم البته میتونیم کلی پول دربیاریم اگه نیچ مارکت کنیم).
زمانی که ما وارد بازار طراحان سایت ایرانی میشیم اتفاقی که میافته اینه که ما شیرجه میزنیم توی یک اقیانوس قرمز پر خون پر از ه های بزرگ و کوچیک مثل خومون حالا ما باید زور بزنیم که بین این همه ه بزرگ توی اقیانوس ماهی صید بکنیم.
حالا اگه بخوایم از ترفند نیچ مارکت استفاده بکنیم که رنگ بازارمون رو از قرمز به آبی تغییر بدیم باید بگیم که ما یه فرق بزرگ با بقیهی همکارانمون داریم و اون این هست که ما همه چیز طراحی نمیکنیم ما فقط سایت های پزشکان رو طراحی میکنیم.
حالا از شما میپرسم چند نفر به صورت اختصاصی سایت برای پزشکان طراحی میکنن ؟
من نمیدونم اما مطمئن تعداد اون ها از کسایی که برای همه سایت طراحی میکنن خیلی خیلی کمتره حالا از شما میپرسم رقابت کردن توی این بازار آسون تره یا توی بازار قبلی؟
البته شاید بگید که خب تعداد کسایی که دنبال سایت پزشکی هستن خیلی کمتر از کسایی که هست که دنبال طراحی سایتن.
کاملا با این صبحت شما موافقم اما میخوام برای شما مثالی بزنم، اگر که فرض کنیم میزان درآمد حاصل از طراحی سایت در ایران ۱۰ میلیارده و میزان درآمد حاصل از طراحی سایت ویژهی پزشکان فقط ۵۰۰ میلیون تومنه (اینا همه مثاله ها، فردا میبینی BB30 به نقل از سایت ما خبر رفت) و در عین حال اگه فرض بگیریم که تعداد کسایی که طراحی سایت میکنن ۵۰۰۰ نفره و تعداد کسایی که فقط سایت پزشکی طراحی میکنن فقط ۳ نفره به صورت میانگین درآمد کدوم گروه بیشتره؟ (نمیخواد ماشین حسابو دربیارین خودم میگم)
اولی میشه نفری ۲ میلیون تومن که بنظر من عدد معقولی هست با اینکه اعداد کاملا فرضی بودن.
و درآمد گروه دوم میشه رند به کم ۱۵۰ میلیون تومن که این رو هم من اطلاع دارم که عدهای در حال کسبش هستن (دو کسبوکار رو میشناسم سایت اختصاصی میسازن و یکی هم اپلیکیشن ).
میخوام یه مثال دیگه بزنم از پیرمردی بازنشستهای (با + زن + نشسته) که زنش از خونش بیرونش کرده میخواد که ورزش کنه و سلامت تر زندگیشو ادامه بده.
این پیرمرد محترم میره کتاب فروشی از فروشنده میپرسی کتاب مربوط به سلامت فروشنده راهنماییش میکنه پیرمرد همون اول کار یه قفسه خیلی بزرگ میبینه که روی همهی کتاب ها نوشته آقا بخر سلامت باش تا آخر عمرت اصلا دست یه خانم دکتر بوده که باهاش تا مطب میرفته میاومده” بین اون همه کتاب مشابه به هم که همه آموزش سلامت میدن یه کتاب میبینه که نوشته آموزش سلامت فردی ویژه میان سال ها،به نظر شما پیرمرد محترم قصهی ما کدوم رو انتخاب میکنه.
به احتمال خیلی زیاد کتاب دوم
مزایای نیچ مارکتینگ کردن
همه شما رو به اون کار میشناسن
حرفهای
حرفهای
اون زمانی که دیجیکالا شروع به کار فقط یه سایت بود که وقتی واردش میشدی فقط کالای دیتیجال میدیدی، البته خوبه که این جا بگم نیچ مارکتینگ نمیگه که دیجی کالا نباید توی حوضه های مختلف سرک بکشه.
بلکه میگه کسبوکار هایی که هنوز خیلی بزرگ نیستن و به اصطلاح خرس بازار نشدن میتونن از استراتژی نیچ مارکتینگ استفاده کنن.
توی بسیاری از اصناف افراد به هم متصل هستن و از هم دیگه خبر دارن فقط کافیه شما با یک نفر کار کنید براحتی بعد از مدت کوتاهی افراد مؤثر و مهم اون کسبوکار با شما آشنا میشن (این تجربه رو توی یکی از کسبوکار هام داشتم).
کار اختصاصی پول اختصاصی
پول
پول
حتما دیدین رستوران های خاص، کفش های خاص موبایل های خاص و ماشین های خاص درسته اکثر اون ها تعداد مشتریان کمتری نسبت به رقیبانشون داردن اما سود رستوران خاصی که در روز فقط ۵۰ تا مشتری داره با سودی پیزا فروشی سر کوچه که روزی ۵۰۰ تا مشتری داره قابل مقایسه نیست.
زمانی که شما برای یک پزشک سایت طراحی میکنید شما کار اختصاصی انجام میدید و حق دارید که قیمت اختصاصی هم مطرح کنید نه قیمتی که همه میگن.
رزومه قوی، ایجاد اعتبار
رزومه
رزومه
شما بعد از مدتی ۵۰ تا سایت پزشکی طراحی کردید به نفر ۵۱ یکم حق بدید که شما رو انتخاب کنه.
شما انجام کار مداوم و متمرکز برای اثر مرکب درست کردید مرکب از اعتماد و وفاداری به برند.
خیلی خوبه که شما هم به عنوان برنامه نویس کار های خودتون رو در راستای مشخص انجام بدید، فلانی متخصص اپلیکیشن آموزشی ساخته (این یک مثال واقعی هست).
دوستان ممنون از شما که وقت گذاشتید که این متن رو خوندید مقاله ها قبل تر اینجانب رسمی تر بود نظراتان چیست که از این به بعد به این منوال (این شکلی) ادامه بدیم؟
اگه تجربهای در بارهی نیچ مارکتینگ دارین خیلی خوب میشه با ما توی کامنت به اشتراک بذارید.
پاتریک لنچونی در #کتاب بازیکن تیمی ایدئال، داستان یک مدیر را روایت میکند که به صنعت جدیدی وارد میشود تا عنوان مدیر عاملی را به جای عموی بازنشستهاش بگیرد.
او به سرعت تلاش میکند افراد جدیدی برای تیم استخدام کند و در جستجوی فرمول موفقیت پمپ وکیوم تیمی است.
کتاب قبلی پاتریک لنچونی که پنج دشمن کار تیمی» نام داشت، بخشی از فرمول موفقیت تیمی را توضیح داده است اما این کتاب جدید، ویژگیهای فردی لازم برای افرادی وکیوم آبی که میتوانند در یک تیم به خوبی کار کنند را کشف میکند.
این ویژگیها که باید هر سه همزمان در یک فرد باشند عبارتند از:
فروتنی Humility
ولع Hunger
هوشمندی Smart
فروتنی
بازیکنان تیمی برتر فاقد خودخواهی بیش از حد یا دغدغهی مقام هستند.
آنها به سرعت به سهم و کمک دیگران اشاره می کنند و عجله ای در جلب توجه برای خودشان ندارند.
آنها اعتبار انجام دادن کارها را با بقیه سهیم می شوند، به تیم بیشتر از خودشان اهمیت می دهند و موفقیت را به صورت جمعی تعریف می کنند نه فردی.
به نظر لنچونی، فروتنی بزرگترین خصلت برای بازیکن تیمی است که اصلا نباید از آن صرف نظر کرد.
ولع
انسان های پرولع همیشه به دنبال چیزهای بیشتریاند: کارهای بیشتری که انجام دهند، چیزهای بیشتری که بیاموزند، مسئولیت بیشتری که به عهده بگیرند.
تقریبا هیچ وقت مدیر مجبور نمی شود افراد پر ولع را به کار بیشتر وادارد، چون آنها خود انگیخته و کوشا هستند.
آنها دائما به گام بعدی و فرصت بعدی فکر میکنند و از این فکر که کسی آنها را از زیرکاردررو تصور کند متنفرند.
هوشمندی
در زمینۀ تیمی، منظور از هوشمندی، رفتار معقول شخص با افراد دیگر است. یعنی توانایی رفتار پسندیده و هوشیاری در روابط بین فردی.
افراد هوشمند معمولا میدانند که در موقعیت گروهی چه اتفاقی دارد رخ میدهد، و اینکه چگونه به موثرترین شیوه با دیگران تعامل کنند.
آنها سوالات خوبی میکنند، به حرف دیگران گوش میدهند و در گفتوگوها توجه کامل خود را حفظ میکنند.
افراد هوشمند در مواجهه با ظرافتهای سازوکارهای گروهی و تاثیر سخنان و کنش هایشان از قدرت قضاوت و شم خوبی برخوردارند.
در نتیجه، آنها بدون اینکه بدانند واکنشهای احتمالی همکارانشان چیست چیزی نمیگویند و کاری نمیکنند – یا نمیتوانند چیزی بگویند و کاری بکنند.(به نظر من هوشمندی» این کتاب خیلی شبیه #هوشهیجانی یا #EQ است اما نویسنده کتاب، آن را سادهتر میداند.)
درباره این سایت